کو همایی

ادبی - سیاسی- اجتماعی

دعا برای پسرک

 

خداوندا… اگر یک نگاهی به من بیاندازی، می‌بینی که دست‌هایم را تا جایی که استخوان‌های کتفم اجازه داده به سمت درگاهت دراز کرده‌ام و دارم دعا می‌کنم… برای خودم که نه… برای پسرم… آخر می‌دانی چیست؟ اوضاع دنیا خیلی خراب شده… آن‌روزی که تصمیم گرفتیم بچه‌دار بشویم، هنوز چمن‌زار دنیا، لجن‌زار نشده بود… گفتیم بچه می‌آید، دور هم هستیم… تخمه می‌شکانیم، چایی می‌خوریم،  تام و جری می‌بینیم، و… آن روز هنوز به اقتصاد دنیا ریده نشده بود (خدا ببخش دهن لقی من را)… کلا “خرهای” دنیا اینقدر زیاد نبودند… حالا که دنیا را داری مثل شربت خاکشیر با قاشق به هم میزنی، به فکر پسرک ما هم باش…

خداوندا… اول از همه لطفا سلامتی را ازو دریغ نکن… این دیگر کم خرج ترین درخواست ممکن است… نه لازم است بابت اجابت آن سر  دیگری را زیر آب کنی و نه لازم است یک کیسه پول از آن بالا پرت کنی پائین (حالا اگر انداختی هم که دست مریزاد)… آمین…

خدایا… دوران بچگی‌اش را کشدار و طولانی بفرما… من اصلا نمی‌فهمم چرا این دوره را اینقدر کوتاه کرده‌ای و در عوض دوران سنگلاخ زندگی بزرگسالی را، اینقدر طولانی کرده ای؟ آیاوقت تجدید نظر نرسیده؟ آدم‌ها هر گهی که به دنیا می‌زنند، بعد از دوران بلوغ فکری و جسمی‌شان است… پس فربان دستت یا این را  مرتفع کن یا تعریف “بلوغ” را دگرگون بفرما…آمین…

   بارالها… یک شغل شرافتمندانه  برایش دست و پا بفرما… جوری باشد که با آن زندگی کند… نه اینکه هر روز صبح ساعت شش که از خواب بیدار می‌شود تا سرکار برود، اول سه چهار تا فحش به والدین حواله بدهد که چرا و به چه اجازه‌ای او را بدنیا آورده اند . از شغل قضاوت هم دورش کن حتی اگر ماهی نه میلیون تومان هم درآمد داشته باشد (اگر واقعا نه میلیون است، خیلی دورش نکن)… از سیاست دورترش کن حتی اگر ماهی ۱۸میلیون کاسب شود… خودت بهتر می‌دانی که هیچ ساست بازی  با عزت نمرده است… پس دورش بفرما حتی اگر شده با پس‌گردنی… آمین…

خداوندا… فرصت تجربه کردن عاشقی را به او بده… نشود مثل برخی آدمها که بی خبر به دنیا آمدند و بی‌لذت عشق، از دنیا رفتند(تهمت بی عشق بیفته گردنش)… که اصلا نفهمیدند فلسفه دنیا سر چه چیزی بوده و هست… خودت می‌دانی که چه می‌گویم بارالها؟… فرصت بده وامتحانش کن، شکست بخورد، دوباره امتحان کند تا آخر سر ،به خوردش برود و هیچ وقت حسرتش را نخورد… آمین…

خدایا… می‌دانم که دنیا دار مکافات است… اما گفتم شاید بشود یک عجز و لابه‌ای اینجا بکنم و من را از قصاص دور کنی… نشود که همان کاری که من با پدرم کردم و از او دور شدم و خودم را از او محروم کردم، پسرک هم با من بکند… این را خیلی جدی می‌گویم… حتی اگر خواستی آن دعای قضاوت و سیاست را پس بگیرم و این را اجابت کن…ها؟ چطور است؟…آمین به هر حال…

بارالها… به مثابه یک لنز “سوپر واید”، دیده و فکرش را وسیع کن و از تنگ نظری (به مثابه یک لنز زوم) دورش کن… به او حالی عطاکن که life is too shortو سخت گرفتن‌اش، سخت‌ترش می‌کند… در ضمن کاری کن که فکرش مرز نداشته باشد و هیچ عرفی جلودار آن نشود… آمین…

خداوندا… هنوز خیلی درخواست های دیگری دارم .اما شاید حوصله دعاهای خیلی طولانی را نداشته باشی.. پس خلاصه میکنم: خدایا شرافت و صداقت و مهر و محبت و فداکاری را تا حدی که مردم پررو نشوند، به او عطا کن و از آن به بعد هم به او جسارت و شجاعت و یک رگه پدرسوختگی‌ جهت نشاندن همان مردم بر سر جایشان ،عطا بفرما… آمین یا رب العالمین

(خدایا اگرواقعا یک شغلی هست که ماهی نه میلیون درآمد داشته باشه؟ می‌خواهی به خودم عطا بفرما… ببیمنم چطوره است … آمین)

 

+ نوشته شده در  سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 12:58  توسط جمشید