کو همایی

ادبی - سیاسی- اجتماعی

بده در راه خدا بده در راه علی

همین آقایانی که می آیند و تاریخ اسلام و شعیه را بیان می کنند می گویند امام علی(ع) می رفت و با دستان خودش در بیابانها چاه آب حفر  می کرد و درختان خرما می کاشت و سپس همه آنها را به فقرا و نیازمندان می بخشید. یا می گویند امام حسن بارها اموال خود را با محرومان تقسیم کرده و یا فلان امام در گرمای روز بیل می زده و کشاورزی می کرده،  تا علاوه بر تامین مخارج زندگی خود به دیگران نیز کمک کند. آیا شده خودشان همانند آنان کار کنند و برای یکبار هم که شده اموالشان را بین محرومین تقسیم کنند؟؟  اکنون عده ای در حالی که دستانشان از برگ گل نازکتراست وهیچ ابزار کار و تولیدی را(همانند کارگران وکشاورزان) لمس نکرده اند . به شیوه های مختلف از کشاورزان و کارگران انتظار دارند کمک کنند به آنها در راه خدا !!!گویا این جریان کمک کردن برعکس شده و اینها برداشت وارونه ای از بزرگان دین دارند و یا دین امامان را دکان دستگاهی برای راحت طلبی و مفت خوری خود قرار داده اند و به انحاء مختلف می گویند بده در راه  خدا بده در راه امام. ( بگذریم از عده ای تکدی گر که آنها منظور نیستند)  

+ نوشته شده در  چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:,ساعت 9:1  توسط جمشید 

خوب درست می کنند!!!

به آب و رنگ و خال و خط ، چه حاجت روی زیبا را؟

خانم رفته آرایشگاه زنانه خودش درست کنه برای عروسی !!! ابتدا خانم آرایشگر به نسبت نزدیکی به عروس و داماد انتخاب می کنه که (درست کردن !!!)هر خانم چقدر هزینه داره !!! مثلا مادر و خواهر عروس و داماد ، بالای فلان قیمت(قمیت کلامی و زبانی ) و به ترتیب قیمت گذاری می کنند و بقول خودشان همه را خوب ، درست می کنند!!!( البته با گرفتن پول زیاد و حرف گزاف ) بعد از چند ساعت وقت تلف کردن ، وقتی خانمه بیرون  میاد به همه چی شبیه( گربه ،پلنگ ، خرگوش و...) الا آدمزاد: دیگر از هزینه درست کردن خود عروس بگذریم که تا می توانند، می چلانند.  وقتی که عروس از آرایشگاه بیرون می آید . شناخته نمی شود ،خود داماد نیز این موجود جدید رانمی شناسد این رسم ،فقط در برخی کشورها وجود دارد آنهم برای اینکه چند ساعت شکل یک آدم را تغییر دهند .  . اگر واقعا آنها درست می شوند چرا بعد از چند ساعت می روند آرایش خود را  پاک می کنند وسر وصورت خودشان می شویند تا دوباره به شکل اول دربیاید.

سوءاستفاده و فرصت طلبی اکثر آرایشگاههای زنانه و فروشندگان لوازم عروسی بخصوص لباس عروس جالب است!!

آنها همه را درست می کنند . درست !!!

 

+ نوشته شده در  دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:,ساعت 9:4  توسط جمشید 

سیاست چماغ و هویچ

یادش بخیر:  زمانهایی که بچه بودیم .اسم هویچ که می شنیدیم بیاد خرگوش و هویچ خوردن او می افتادیم و کیف     می کردیم  "حیونی نازی!!!

اما حالا چه ؟ اسم هویچ با چماغ همراه شده  و مداوم اون می شنویم  و در ذهن افراد مختلف تداعی های مختلف ممکن است رخ دهد. شاید به شرح ذیل :

جنگجو: بر می دارم یوراغ را           می شکنم چماغ را

خودم دارم هویچ را                      بدست میگرم باغ را

------------------------------------------------------------

ساده : ما که فقط چماغو دیدیم  پس کو هویچ!!!  نکنه خودشون خوردند!!!

----------------------------------------------------------------------------------

طماع: ای نامردا !  چرا هویچ  نشان مدید، تا مامباییم جلو   با چماغ می زند بریم عقب!!

---------------------------------------------------------------------------------

بدبین : ای بابا،  اینها هویچ ندارند. اگه داشته باشند هم ،به ما نمی دن ! حتما همان چماغشان شکل هویچه !!!

---------------------------------------------------------------------------------

سالخورده: ماکه دندون نداریم که هویچ بخوریم  لااقل چماغتون بدید تا عصای دستمون باشه

+ نوشته شده در  پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,ساعت 7:31  توسط جمشید 

آزاد در فرانسه

از سالیان سال است که در فرانسه این مهد آزادی !!!!! شلوار پوشیدن برای زنان ممنوع بود است و حتی نمایند زن مجلس فرانسه حق نداشت که با شلوار به مجلس وارد شود!!! . تا اینکه امروز 17/11/91 این قانون لغو شد و دیگر زنان نیز آزادند که شلوار بپوشند، یا نپوشند!!! قبلا این موضوع را من شنیده بودم ولی باور نمی کردم تا این امروز  بی بی با کمال افتخار اعلام کرد پوشیدن شلوار برای زنان فرانسه نیز آزاد شد.!!!! البته پوشیدن روسری همچنان ممنوع است. !!!!

   چه دنیایی داریم چقدر تفاوت فرهنگی :  در برخی کشورهای شرقی و اسلامی نداشتن شلوار و روسری برای زنان ممنوع است!!! ، و بالعکس در برخی کشورهای غربی ، داشتن شلوار و روسری ممنوع است !!!  نمی دانم آیا کسی از خانم ها هم سوال کرده که چطور می خواهند لباس بپوشید؟

+ نوشته شده در  سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:3  توسط جمشید 

برق را آب برد

یک کلمه جالب بیشتر در کشاورزی وجود دارد و برای همه نیز ضرب المثل شده است . اینکه می گویند.

" برق را آب برداشته" بیشترمعنای آن در کشاورزی زمانی است که آب جو،سیل یا آب سد زیاداست و سرریز میکند و از جاهای مختلف در خاک شکاف ایجاد میکند بطوریکه کشاورز هرچه تلاش می کند آنرا ببندد  آب از جا دیگری خاک را می شکافد و بیرون می رود .

این مثل مصداق برخی از دولت های قبلی و مخصوصا دولت اکنون جمهوری اسلامی است . بطوریکه یک روز اختیار قیمت مرغ از دستش خارج می شود . آنرا  ترمییم می کند. روزدیگر بازار سکه و ارز آشفته می شود . آنرا هنوز تثبیت نکرده  دوباره بازار مسکن و زمین و ماشین بهم می ریزد. ((و این ضرب المثل مصداق پیدا می کند که "برق را آب برداشته است ".))

+ نوشته شده در  دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:5  توسط جمشید 

غباری به جا مانده از زمین

غباری بجا از زمین مانده است                              بخاری زچرخ برین مانده است.

زگل خار مانده و از می خمار                                چه ها از، که ها  ، بر زمین مانده است

همین ریش و دستار و عرض شکم                       بجا از بزرگان دین مانده است.!!!!!!!!!!!!

 

دل مدام از خط و زلف یار می گوید سخن

هرکه سودایی شود بسیار می گوید سخن

نیست مانع چشم او را خواب ناز از گفتگو

آنچنان کو بیخودی بیمار می گوید سخن

در صف آزاد مردان کمتراست از جوز پوچ

هر سبک مغزی که از دستار می گوید سخن!!

نیست ساحل را ز راز سینه دریا خبر

وای بر مستی که از هشیار می گوید سخن

 

+ نوشته شده در  دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,ساعت 7:36  توسط جمشید 

آفتابه خرج لحیم

 

1- شده گاهی مثلا برای تعمیر  یک چیز یا وسیله ،چند برابر آنرا خرج کنید؟ مثلا برای تعمیر یک بشقاب چینی و ظرف پلاستیکی  وقت صرف کنید و چسب و سیم بزنید و آخرش هم قابل استفاده نباشد. به این میگن آفتابه خرج لحیم.

2- نابود کردن یک کالا یا یک وسیله برای تعمیر یا ساخت یک وسیله و یا کالای دیگر، و مشابه آن  :به این میگن عدم رعایت صرفه و صلاح

3- غرق کردن فرزند برای یاد دان شنا به او- فدا کردن یک دوست برای بدست آوردن دل یکی دیگر. رفتن بی اطلاع برای نجات چیز یا کسی از چاه یا آتش و... به این میگن خریت!!! حالا بیا و خر رونت را قورت بده !!!!!

+ نوشته شده در  یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:11  توسط جمشید 

همسران خسته

 

مرد گفت " از دست تو خسته ام ، عوضی " 

زن گفت " من هم همینطور"

مرد به فکر نوشتن داستانی افتاد با عنوان

" همسران خسته "

او در پایان داستان، سانحه ای آفرید که طی آن خود و همسرش دچار فراموشی شدند.

زن داستان را خواند و گفت " داستانت پایان زیبایی دارد."

مرد لبخندی زد و گفت "  و این پایان ، می تواند شروع خوبی برای ما باشد"

 

 

 

"مرد گفت دلم برایت تنگ شده عوضی"

" زن گفت منهم عوضی ، عوضی ، عوضی"

 

+ نوشته شده در  چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:35  توسط جمشید 

زاهد از کوچه رندان بسلامت بگذر

حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب

فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند

قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست

بوسه ای چند بیامیز به دشنامی چند

ای گدایان خرابات خدا یارشماست

چشم انعام مدارید ز انعامی چند

زاهد از کوچه رندان بسلامت بگذر

تا خرابت نکند صحبت بد نامی چند

عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو

نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت بدردی کش خویش

که مگو حال دل سوخته با خامی چند

حافظ از تاب رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامکارا ،نظری کن سوی ناکامی چند

 

+ نوشته شده در  چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 8:36  توسط جمشید 

تعارفات

طنز تعارفات زیادی

    یکی از رسوم ایرانیان که در گذشته وجود داشته و هم اکنون هم کم و بیش وجود دارد تعارفات فرآوان هنگام ورود و خروج در جلو درب منازل یا مکانهای عمومی در مراسمات مختلف می باشد. البته آنچه بیشتر ملاحظه می شود این است که افراد پایین دست چه از لحاظ سن ، اقتصاد، ریاست و۰۰۰ در جلو درب به افراد بالادست تعارف می کنند . همچنین موقع نشست و برخاست نیز این تعارفات هست . مثلا اگر یک شخصی که در نظر دیگران بزرگتر است بخواهد بنشیند دیگران برمی خیزند و ...

 

ایرج میرزا که از نوادگان فتحعلی شاه قاجار می باشد درسال ۱۲۹۰هجری قمری در تبریز بدنیا آمده و در سال ۱۳۴۴ هجری قمری نیز در تهران بر اثر سکته قلبی در گذشته است . موضوع ورود و خروج افراد و اشخاص را شعر گونه به طنز بیان کرده است ، که بشرح ذیل می باشد.

یارب این عادت چه می باشد که اهل ملک ما

گاه بیرون رفتن از مجلس  زدر ،رم می کنند

جمله بنشینند با هم خوب و برخیزند خوش

چون به پیش در رسند از همدگر رم می کنند

همچنان در موقع واردن شدن در مجلسی

گه زپیش رو ،گهی از پشت سر رم می کنند

در دم در، این یکی برچپ رود آن یک به راست

از دو جانب دوخته بر در نظر،  رم می کنن

اینکه وقت رفت و آمد بود، اما این گروه

در نشستن نیز یک نوع دگر رم می کنند

گویی اندر صحنه ی مجلس فنر بنشانده اند

چون یکی پا می نهد روی فنر رم می کنند

از برای رنجبر ، رم مطلقا معمول نیست !!

تا توانند از برای گنجور(ثروتمندان) رم می کنند

 

+ نوشته شده در  دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:59  توسط جمشید 

واژها و ریشه ها

زپرتي :
واژة روسي Zeperti به معني زنداني است و استفاده از آن يادگار زمان قزاق‌هاي روسي در ايران است.
در آن دوران هرگاه سربازي به زندان مي‌افتاد ديگران مي‌گفتند يارو زپرتي شد
و اين واژه کم کم اين معني را به خود گرفت که کار و بار کسي خراب شده و اوضاعش به هم ريخته است.
هشلهف :
مردم براي بيان اين نظر که واگفت (تلفظ) برخي از واژه‌ها يا عبارات از يک زبان بيگانه تا چه اندازه مي‌تواند نازيبا و نچسب باشد، جملة انگليسيI shall have به معني من خواهم داشت را به مسخره هشلهف خوانده‌اند تا بگويند ببينيد واگويي اين عبارت چقدر نامطبوع است!
و اکنون ديگر اين واژة مسخره آميز را براي هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم ديگر نيز (چه فارسي و چه بيگانه) به کار مي‌برند.
چُسان فسان:
از واژة روسي Cossani Fossani به معني آرايش شده و شيک پوشيده گرفته شده است.
شر و ور:
از واژة فرانسوي Charivari به معني همهمه، هياهو و سرو صدا گرفته شده است.
اسكناس:
از واژة روسي Assignatsia که خود از واژة فرانسوي Assignat به معني برگة داراي ضمانت گرفته شده است.
فکسني:
از واژة روسي Fkussni به معناي بامزه گرفته شده است و به کنايه و واژگونه به معناي بيخود و مزخرف به کار برده شده است.
نخاله:
يادگار سربازخانه‌هاي قزاق‌هاي روسي در ايران است که به زبان روسي به آدم بي ادب و گستاخ مي‌گفتند Nakhal
و مردم از آن براي اشاره به چيز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کرده‌اند.
 

+ نوشته شده در  دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 7:33  توسط جمشید 

طنز اجتماعی

به نقل از یک دوست:

دیروز سوار تاکسی شدم و در صندلی جلو نشستم. چند دقیقه بعد راننده تاکسی یک خانم با پسر بچه (دو سه ساله اش) را سوار کرد.

پسرک مدام نق می زد که برایم باید تفنگ بخری  و مادرش به او می گفت، ساکت ! تا اینکه پسرک با لحنی تحدید آمیز به مادرش گفت : اگر تفنگ نخری به این آقاها (منظورش من و راننده تاکسی )می گم ، مادر با تحدید او را زد. پسرک با صدای بالا گفت: آقا مامانم دیشب گوز داد من هم شنیدم !!!!!. مادر قرمز شد و فورا تقاضای پیاده شدن از تاکسی را کرد .و تاکسی توقف کرد . زن با عجله درب سمت چپ تاکسی را باز کرد . باز کردن درب تاکسی همان، و برخورد یک موتور با درب تاکسی همان، راننده تاکسی دست بر سرزنان  پیاده شد، و در حالی که می گفت : خواهر این چه کاری بود(منظورش بازکردن درب تاکسی از سمت چپ) . آخه من هم گوز می دهم ، تو هم می دهی ، احمدی نژاد هم میدهد اینکه عصبانیت ندارد.

+ نوشته شده در  پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت 9:45  توسط جمشید 

گریزانم از این مردم

 

" گريزانم از اين مردم كه با من ،به ظاهر همدم و يكرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دو صد پيرانه بستند "

 

---------------------------------------------------------------

انتقاد  هم باد مانند باران  آنقدر نرم باشد تا بدون خراب کردن

ریشه موجب رشد و شادآبی شود.

---------------------------------------------------------------

اگر شروع به قضاوت مردم کنید ، گذشته از اینکه مورد قضاوت

واقع می شوید ، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

-------------------------------------------------------------------

+ نوشته شده در  پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت 9:37  توسط جمشید 

خود خواه

یکنفر هر کاری که انجام می داد یا هرچیز می گرفت ، می گفت ما که مثلا( خوردیم ، یا مثلا گرفتیم ، یا مثلا بردیم .)کون لق دیگران  مردم او را فردی خودخواه می دانستند که فقط در فکر خودش است تا بتواند زیر آبی می زند و می گوید کون لق باقیه  . تا اینکه یک روز آشنایان و مردم محل متوجه شدند که او مرده است . و چند روز است که او را خاک کرده اند. 

        برخی از مردن او خوشحال و برخی هم باور نمی کردند. بلاخر به توافق رسیدند که بروند سرخاکش و بجای فاتحه ، بگویند کون لقت که مردی . وقتی رسیدن سرخاکش دیدند روی سنگ قبرش این شعر را نوشته اند :

ما که رفتیم زین جهان                           کون لق دیگران !!!!

هم خندید و گفتند این لعنتی بعد مرگش هم  روی حرفش است و آنرا تکرار می کند.

+ نوشته شده در  چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:51  توسط جمشید