کو همایی

ادبی - سیاسی- اجتماعی

توصیه به دختران

 

خانم ها از ازدواج با این آقایون بپرهیزید !

نوع اول: مرد خودخواه و متعصب افراطی
این نوع مرد ممکن است برای زن چهار مشکل بزرگ ایجاد کند : اختلاف عقیده ی دایمی ، نزاع همیشگی ، عصبی بودن و سختی معاشرت!
نوع دوم: مرد عصبی مزاج
این نوع مرد ، در واقع یکی از انواع مردانی است که دکتر آدامز اصلاً سخن گفتن با آنها را نیز برای دختران خطرناک می داند. چنین مردانی که روحی عصبی دارند با همسر خود سر کوچک ترین مسأله نزاع و مشاجره ی سختی می کنند و یک زندگی شیرین و مفرح را به کام همسر بدبخت و بچه های بیگناه و حتی آشنایان دور و نزدیک تلخ می سازند!
نوع سوم : شوهر سختگیر و بی گذشت در امور مالی
شوهری که در امور مالی زن بسیار سختگیری می‏کند و سر سوزنی گذشت ندارد ، به درد زندگی نمی خورد. البته مقصود این نیست که باید زن بی اجازه ی شوهر هر چه می‏خواهد خرج کند ، بلکه دکتر آدامز معتقد است که بیشتر مشاجراتی که در خانه روی می ‏دهد فقط بر سر پول است. حال آنکه در اصل نباید چنین باشد ، خیلی از زن و شوهرها چندان که به پول اهمیت می دهند، هرگز برای تربیت بچه ها ارزش قایل نیستند، البته زن و شوهر به واسطه ی پول مشاجره نمی کنند، بلکه در اکثر اوقات طریقه ی خرج کردن آن است که موجب سر و صدا و نزاع ایشان می‏گردد. پس زنی که به خوبی مدیریت خانه را انجام می‏دهد، پول را با حساب و کتاب و مناسب خرج می‏کند و یک شاهی را هم حرام نمی کند و باز مورد شماتت و سختگیری شوهر قرار می گیرد، حق دارد گلایه مند باشد.
نوع چهارم : مردی که سریع و آسان دروغ می گوید!
شوهرانی که برای پیشرفت مقاصد خود ، دروغ های کوچکی می گویند و یا گاه این کار را برای تمسخر همسر خود انجام می‏دهند. بالاخره یک روز کارشان به دادگاه خانواده می کشد. این گروه مردان همواره در دنیایی از وهم و خیال در پروازند و معمولاً فراموشکار هم می‏شوند و تمام دروغ هایی را که گفته اند از یاد می برند چون از قدیم گفته اند که «دروغگو همیشه فراموشکار است!
نوع پنجم : مردان فراری از میدان مبارزه!
پنجمین گروه مردانی هستند که از موانع و مشکلات فراری هستند و به جای اینکه از مشکلات زندگی استقبال کرده و در رفع آن کوشا باشند ، فرار را بر قرار ترجیح می‏دهند. طبیعی است مردانی که حاضر نیستند به جنگ موانع و مسایل زندگی بروند و همواره میدان مبارزه را ترک می گویند، در زندگی زناشویی هم برای همسر خود تکیه گاه مناسبی نخواهند بود.
نوع ششم : مردان نامنظم و بی ادب در نزاکت!
ازدواج با مردان نامنظم و به دور از ادب و نزاکت نیز به صلاح نیست. بی نظمی خواه در تعیین وقت ، خواه در لباس و غذا و یا هر چیز دیگر، شما را از زندگی بیزار می‏کند.
نوع هفتم : مردانی متعلق به خویشاوندان خود!
شوهری که فقط به اقوام و خویشان خودش تعلق دارد نیز از جمله شوهرانی است که ابداً به درد شما نمی خورد. چون این گونه مردان اصلاً به شما متعلق نیستند و از آن دردانه های عزیز کرده ی پدر و مادر خود هستند که می خواهند همیشه کنار آنها باشند . پس چه وقت می‏تواند به شما رسیدگی کند، چه وقت فرصت حرف زدن با شما را دارد؟ سرپرست انیستیتو راهنمایی ازدواج اعتقاد دارد که زندگی با این نوع مردان، همواره اختلاف در منزل به وجود می آورد و حرف‏های بی مورد و بی ارزش همیشه در منزل شما منعکس می‏شود که به دنبال خود دعوا مرافعه خوهد آورد.
نوع هشتم : مردان راحت طلب!
شوهر راحت طلب، از جمله خطرناکترین مردان جهان خلقت است . مردی که بی هدف و بیهوده پشت شیشه رستورانی نشسته، از پنجره بیرون را تماشا می کند و پک به سیگارش می زند و وقت کشی می کند، یا مردی که در خیابان بدون برنامه مشغول قدم زدن است و یا با اتوبوس به اول خط و آخر خط می رود و مردم را تماشا می کند و با آسودگی خاطر وقت خود را بی سبب تلف می کند، موجودی است که خوشبختی در کنار او امکان ندارد، بلکه اساساً زندگی با چنین مرد راحت طلب و بی درد و سهل گذرانی به هیچ وجه صلاح نیست
+ نوشته شده در  دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,ساعت 9:40  توسط جمشید 

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد

 

دارا جــــهان نــــدارد، ســــارا زبـــان ندارد

 *** 

بـــابــــا ستــاره اي در هــفــت آسـمان ندارد

***

كارون ز چشمه خشكيد، البرز لب فرو بست

***
حتــــي دل دمــــاوند، آتـــشفــــشان نـــدارد

***
ديـو سيـاه دربنـد، آسـان رهيـد و بـــگريخت

***
رستــــم در ايـــن هيــاهو، گرز گران ندارد

***
روز وداع خـورشـيد، زايـنده رود خشـكيد

***
زيــــرا دل ســـپاهـــــان، نقش جــــهان ندارد

***
بر نــــام پــــارس دريـــا، نــامي دگر نــهادند

***
گويــــي كــــه آرش مـــا، تير و كــمان ندارد

***
دريــــاي مازنـــــي ها، بر كـــام ديگران شد

***

نــــادر، ز خـــاك برخيز، ميــهن جوان ندارد

***
دارا كـــــجاي كـــــاري، دزدان ســـــرزمينت

***
بر بيــــــستون نويسنــــد، دارا جـــهان نــدارد

***
آيــــيـــم به دادخــــواهــي، فريادمان بــلند است

***
امــــا چــــه سود، اينجــــا نوشـــيروان ندارد

***
ســـرخ و سپــيد و سبز است اين بيرق كياني

***
امـــــا صــــد آه و افسوس، شير ژيان ندارد

***
كــــو آن حــــكيم توسي، شـــهنامه اي سرايد

***

شــــايد كـــه شــــاعر مــــا ديــــگر بيـــان ندارد

***
هرگــــز نــــخواب كوروش، اي مهـــر آريايي

***
بـــــي نام تو، وطــــن نيز نــــام و نــــشان ندارد

 

+ نوشته شده در  شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,ساعت 8:55  توسط جمشید 

زندگی کن

زندگی کن !

 

شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. ..
نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.
زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.
هر چند وقت یک بار نقاشی بکش.
در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.
سفید بپوش.
آب نبات چوبی لیس بزن.
بستنی قیفی بخور.
به کوچکتر ها سلام کن.
شعر بخون. نامه ی کوتاه بنویس.
زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوست های قدیمیت تلفن بزن.
شنا کن.
هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.
خواب ببین.
چای بخور و برای دیگران چای دم کن.
جوراب های رنگی بپوش.
مادرت رو بغل کن. مادرت رو ببوس.
به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.
دنبال بازی کن. اگر نشد وسطی بازی کن.
به برگ درخت ها دقت کن. به بال پروانه ها دقت کن.
قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.
از خواب های بد بپر و آب بخور.
به باغ وحش برو. چرخ و فلک سوار شو. پشمک بخور.
کوه برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.
خواب هات رو تعریف نکن. خواب هات رو بنویس
بخند. چشم هات رو روی هم بگذار.
شیرینی بخر.
با بچه ها توپ بازی کن.
برای خودت برنامه بریز.
قبل از خواب موهات رو شانه کن.
به سر خودت دستی بکش.
خودت رو دوست داشته باش. برای خودت دعا کن!
هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند.
که به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!
اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود ، پشت پنجره برو و به آسمان نگاه کن. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند به تو نگاه کند، آن وقت صدایش کن؛
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟!
حرفتو صریح و ساده و رک بگو.
از او بخواه به تو نفس، پشمک، چرخ و فلک، قدم زدن، کوه، سنگ، دریا، شعر، درخت... تاب، بستنی، سجاده، اشک، حوض، شنا، راه، توپ، دوچرخه، آلبالو، لبخند، دویدن و ... عشق... بدهد.
و
دیگران را فراموش نکن

زندگی یک مشکل است با آن روبرو شو.

زندگی یک معادله است موازنه کن

زندگی یک معما است آن را حل کن.

زندگی یک تجربه است آن را مرور کن.

زندگی یک مبارزه است قبول کن.

زندگی یک کشتی است با آن دریا نوردی کن.

زندگی یک سوال است آن را جواب بده.

زندگی یک موفقیت است لذت ببر.

زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو.

زندگی یک هدیه است آن را دریافت کن.

زندگی دعا است آن را مرتب بخوان.

زندگی یک دوربین است سعی کن با صورت خندان و شاد با آن روبرو بشی .

زندگی آغاز یک راه است بسوی افتخار و سربلندی، یا انحراف و سرافکندگی.

زندگی دشتی است که سبزه های آن نمایانگر زیبایی اند و دریایش نشان از عمر دارد بلندیهای آن شدائد زندگی است و سرانجام پاییزش فانی بودن این دنیا را به نمایش میگذارد.

زندگی پازلی از ترکیب همین ثانیه هاست.

زندگی نتیجه ای است که از حل معمای ثانیه ها حاصل می گردد.

زندگی تئاتری است در حد واقعیت و ما بازیگران واقعی این تئاتر هستیم.

زندگی ترکیبی از تنوع است، پس متنوع اش ساز.

زندگی برد و باخت نیست، بردن در عین باختن است.

و چه زیبا :
مفهوم زندگی در نهاد خودش نهفته است،  پرتو عمر چراغی ست که در بزم وجود،  به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است. ...

و در آخر:

زندگی
با همه ناملایمات اش دوست داشتنی است چون هدیه ای از جانب پروردگار است ...

 

+ نوشته شده در  سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:,ساعت 14:7  توسط جمشید 

دمکراسی در امریکا فقط از میان دو حزب

 

سالهای متمادی است که در امریکا، قدرت و حکومت میان دو حزب دست بدست می گردد و هیچ نیروی

مستقلی تاب و توان و مجال حضور در انتخاب را ندارد و نخبگان و دانشگاهیان بایستی بنشنند و تماشا

کنند تا ریاست جمهوری بوش پدر  و سپس هشت سال ریاست جمهوری بوش پسر که هر دو از جنگ

طلبان حزب جمهوری خواه هستند.به پایان برسد( پیشنهاد دارم در ایران و سایر کشورهایی که از جنگ

طلبی این پدر و پسر آسیب دیده اند در ویرانه هایی که آنان ایجاد کرده اند مجسمه های بزرگی بعنوان

"مجسمه شرارت" از بوش پدر و پسر ایجاد کنند.تا جهانیان دمکراسی امریکا را بهتر ببیند)و سپس

نوبت به حزب دمکرات و ریاست جمهوری کلینتن می رسد و هشت سال او که تمام می شود ،

 در ادامه همسرش هیلاری کلینتن  سیاست او را دنبال کند. و این سیکل دست بدست شدن

قدرت بین افراد بخصوصی در بالای حزب ادامه داشته و همچنان ادامه خواهد داشت .

+ نوشته شده در  پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:41  توسط جمشید 

آنکس که بداند و نداند که بداند

آنکس که بداند و بداند که بداند      اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند      بیدارش نمایید که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند      لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند      در جهل مرکب ابدالدهر بماند

درکشورما وضع چنین است بدانید:

آنکس که بداند و بداند که بداند      باید برود غاز به کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند     بهتر برود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند      با پارتی وبا پول خر خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند      برپست ریاست ابدالدهر بماند
 


 

دلنوشته دختران مجرد :
از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد ! آن مرد با اسب آمد !
ما که ترشیدیم ، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد !

+ نوشته شده در  دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:,ساعت 7:50  توسط جمشید 

تیپ جوانان ایرانی از صد سال گذشته






+ نوشته شده در  دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:,ساعت 7:37  توسط جمشید 

نتیجه کار و تلاش

نتیجه کار و تلاش

 

 

سال زراعی ۹۰-۹۱ نیز رو به پایان است . اگر چه در این سال زحمات زیادی در کشاورزی و زنبورداری و۰۰۰ غیره متحمل شدم .اما حالا که فصل برداشت است ، علاوه بر کسب تجربه مفید در این زمینه ،می توان گفت ، قسمتی از زحمات نیز بخصوص در بخش زنبورداری با برداشت (متوسط) عسل جبران شد. امسال با توجه به بارندگی های خوب بهاری سال خوبی برای زنبور داران است . برای کشاورزان نیز بخصوص در بخش محصولات درختی مثل پسته و... سال پر باری می باشد. امیدوارم که محصول امسال بتواند قسمتی از زحمات این قشر محروم جامعه کشاورزی را جبران نماید. البته باز هم دلال ها و واسط ها و تجار بیشتر ازهمه سود خواهند برد زیرا قیمت محصول برای مصرف کنند همچنان سه برابر قیمتی است که واسط ها دست به دست از کشاورزان  و تولید کنندگان خریداری می نمایند . امیدوارم روزی برسد که تولید کنندگان و کشاورزان خودشان بتوانند محصول خود را مستقیم بدست مصرف کنندگان برسانند تا دسترنج خود را خودشان و مصرف کنندگان واقعی استفاده کنند،نه واسط های بی رحم و طماع. 

+ نوشته شده در  یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:,ساعت 8:28  توسط جمشید 

اخلاق ما ایرانی ها

اخلاقیات ما ایرانیها !  

 

 

مهموني مي ديم اونهايي که دوست داريم و نداريم رو دعوت مي کنيم. يواشکي به لباساي اونهايي که دوست نداريم مي خنديم. بعد که رفتند با دوستهاي خودمونيمون مي شينيم به حرفهاشون مي خنديم! توي مهموني واسه همديگه جوک ترکي مي گيم! جوک لري مي گيم! اصفهاني ها رو مسخره مي کنيم. مي گيم کاشوني ها ترسواند! رشتي ها بي غيرتند! کردها متعصب هستند! آباداني ها لاف مي زنند!


پايين شهريها رو آدم حساب نمي کنيم! مرز بين پايين شهر و بالاي شهر رو هم خودمون تعيين مي کنيم! اونها که از قلهک پايينتر رو قبول ندارند شيک ترند! وقتي يکي از فاميلهامون شهرستان زندگي مي کنه و ما يهويي از دهنمون مي پره فوري توضيح مي ديم که طرف بخاطر شغلش که مدير فلان کارخونه است اونجا زندگي مي کنه!


بشقاب و ليوانهاي فرانسوي مي خريم! لوسترهاي ساخت چين مي خريم! شکلات آيدين هديه نمي بريم چون ايرانيه کلاسش پايينه!


موقعي که اتوبوس مياد حمله مي کنيم! اگه اوضاع بحراني بشه با آرنجمون مي زنيم به کناريها راه رو باز مي کنيم! آخه خسته هستيم بايد زودتر بريم خونه! وقتي کسي نباشه هم همين که مي شينيم با ماژيک پشت صندلي ها يادگاري مي نويسيم که دفعه ديگه که سوار شديم به دوستامون هنرمون رو نشون بديم!


شب چهارشنبه سوري ترقه پرت مي کنيم پشت پاي زن همسايه که وقتي پريد بخنديم! وقتي تيم فوتبال مورد علاقه امون توي مسابقه مي بازه شيشه اتوبوس واحد رو مي شکنيم! سيزده بدر گند مي زنيم به طبيعت! يعني هميشه اينکارو مي کنيم نه فقط سيزده بدرها!


فحش خواهر و مادر مي ديم به همديگه! به دين و مذهب! و عربها و غيره! اما تا يه مشكلي پيش مياد ميگيم يا فلان امام!! و در لوس آنجلس هم بيشتر سفره حضرت عباس باز ميکنيم تا توي تهران..


ما همه مادرزادي سياستمدار به دنيا اومديم اما استراتژي تک تکمون با همديگه و با تمام دنيا متفاوته براي همين در هيچ موردي باهم توافق نداريم و بازهم به هم فحش مي ديم! سه تا که ميشيم پنج نظر متفاوت داريم و هممون خيال ميکنيم حق داريم.


ما به اجدادمون خيلي احترام مي ذاريم! مخصوصاً داريوش و اينها! وقتي سر قبرشون ميريم حتماً يه يادگاري هم با هرچي که دستمون باشه روي در و ديواراش مي کنيم! ما امام زاده مي سازيم! بعد پول مي ندازيم و از امام زاده مي خوايم که مشکلاتمون رو حل کنه!


ما روز عاشورا تاسوعا نذري مي ديم! اما براي اينکه زعفرون گرونه روي پلو گلرنگ مي ريزيم!


ما احتمالاً غير از شمال ایران و مشهد جاي ديگه اي از ايران رو نديديم اما حتماً دوبي رفتيم و فروشگاه عرض الهدايا رو ديديم! بي برو برگرد هم يه عکسي توي صحرا روي شنها گرفتيم که به همسايه ها نشون بديم!


ما رانندگيمون حرف نداره! رانندگي بدون فحش و فضيحت برامون معني نداره! چراغ راهنمايي عابرپياده، موتورسوار هاي آدمخور ...... فقط يک کلمه از هر مورد کافيه !


ماها سينما نمي ريم و عوضش عشق مي کنيم قبل از اينکه فيلم روي پرده سينما بره ما سي ديشو ببريم خونه!


ما - مخصوصاً لوس آنجلسي هامون- وقتي کانال تلويزيوني درست مي کنيم يا همینطوري آب دوغ خياري ميارندمون توي يه برنامه اي مجري بشيم يا گزارش بديم يا خداي نکرده به عنوان کارشناس حرف بزنيم از هر سه تا کلمه اي که مي گيم چهار تاش انگليسيه اونهم با هزار تا عشوه و ناز و غمزه شتري و صد البته تلفظ صد درصد غلط !


ماها عاشق رقص عربي هستيم! هرچي هم سنمون ميره بالاتر علاقه امون به اين رقص که تا ابد يادش نميگيريم هي بيشتر و بيشتر ميشه و اصرار مي کنيم که بايد توي همه مهموني ها هنرمون رو نشون بديم!البته دوستان خيلي اصرار مي کنندا وگرنه ماها همه خجالتي هستيم و رقصمون نمياد.


ما توي خيابون زل مي زنيم به زن ها! کوچيک يا بزرگ مهم نيست! مهم اينه که وقتي خانومه نزديک شد حتماً يه متلک آبدار نثارش کنيم ......... ما از اينکارا خيلي مي کنيم!


به آذري ها متلک ميگيم، اونارو مسخره ميکنيم و براشون جوک ميسازيم ولي بهترين دوستامون آذري هستن!



اما سه چيز براي ما خيلي مهمه:


يک:
ما هيچ وقت اجازه نخواهيم داد که روي هيچ نقشه اي خليج فارس به خليج عربي تبديل بشه!


دو: حواسمون هست که هرجا اسمي از فيلم سيصد برده شد اعتراض کنيم نامه بنويسيم طومار اينترنتي امضا کنيم که چرا قيافه ما ايرانيها رو اينقدر وحشتناک کشيدند! آخه ما ايرانيها اونقدرا هم وحشتناک نيستيم!

سه: دولت کشورمون بايد مثل دولت سوئد و نروژ باشه.. دموکرات / عشقي / مهربان. با يک شرط: ما همون "آدم" هايي که در بالا گفتيم بمونيم!!!

 

 

+ نوشته شده در  پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:11  توسط جمشید